بیش از 10 سال به شرکت ها کمک می کنیم تا به اهداف مالی و تجاری خود برسند. مکس بیز یک آژانس مشاوره ارزش محور است.

گالری

اطلاعات تماس

051-12345678

ایران، خراسان رضوی

maxbizz@mail.com

چطور کسب و کار خودم را داشته باشم؟

Rate this post

ما در عصرکارافرینی زندگی میکنیم.کارافرینان ،استارتاپ ها و SME ها نقش زیادی در توسعه اقتصادی ،اجتماعی و ایجاد شغل غیر قابل انکار است.این واقعیت که کارافرینی با مخاطرات قابل ملاحظه است را نمی توان انکار نمود.

زمانی که حرف از راه اندازی کسب و کار می­شود،اولین چیزی که به ذهن­مان میرسد اعداد و ارقام و نمودار سود و زیان و مالیات و قوانین دست و پاگیر اداری است. و همین تصور کافی است که فکر صاحب کسب و کار شدن را کنار بگذاریم و به زندگی کارمندی ادامه دهیم.

شایدبخشی از این تصورات درست باشد اما نه برای همه ، قطعا هر کسی توانایی کارآفرین شدن یا مدیریت یک کسب و کار را ندارد همانطور که همه توانایی تحمل دستور گرفتن از رئیس و کارمند صفر بودن را ندارند. درست است که کارافرینی و مدیریت کسب و کار، کار آسانی نیست اما برای کسانی که به دنبال استقلال و درامد بالا هستند گزینه خوبی است.

وجود خطرهای زیاد برای کارافرینان اهمیت استفاده از روش و الگو مناسب برای انجام مطالعات و بررسیهای جامع قبل از شروع  هر کسب و کار را نشان میدهد به این الگوها Business plan میگویند.بطور کلی می توان گفت 7مرحله قبل از شروع هر کسب و کار باید طی شود که بصورت زیر است:


مرحله اول: ارزیابی خود


با توجه به امارهای نرخ بیکاری در کشور ما، انتخاب و پیدا کردن شغل مناسب کار سختی ست. همچنین پیشرفت تکنولوژی  باعث شده تا هر کس به دنبال ایجاد شغل برای خود باشد.چند سالی است که روانشناسان به میزان علاقه و استعداد در موفقیت شغل تاکید دارند. وقتی که هر یک از ما به لوازم موفقیت در زندگی و کار فکر می‌‌کنیم، معمولا اموری مانند استعداد، آرزوها، هوش و درایت، نظم و انضباط، تلاش و پشتکار و حتی شانس به ذهن‌مان خطور می‌‌کند. آنچه که بسیاری از ما در این میان فراموش می‌‌کنیم، علاقه است. علاقه ای که ما به کارمان داریم یا نداریم، نباید دست کم گرفته شود. گاه همین عامل می‌‌تواند باعث تغییرات بزرگی هم در زندگی ما و هم در محیط اطرافمان شود.


معنای  موفقیت  

                                      

قبل از صحبت از علاقه، بهتر است معنای واقعی موفقیت را تشریح و علت اهمیت آن را بیان کنیم. اکثر افراد موفقیت را همراه با ثروت و شهرت زیاد می‌‌دانند، اما موفقیت واقعی تنها ثروت و شهرت نیست. موفقیت، در درجه اول به معنای دستیابی به اهداف است. پس موفق‌ترین افراد کسانی هستند که بیشتر از سایرین به خواسته‌ها و اهداف‌شان دست پیدا کرده‌اند. آنچه که همه ما به دنبال آن هستیم، حتی بیش از ثروت و شهرت، افتخار به کاری است که انجام می‌‌دهیم. این نکته در مورد شغل افراد بسیار صادق است.

فردی واقعا موفق است که از شغل و حرفه خود راضی باشد. توجه داشته باشید که معنای موفقیت الزاما به معنای پول درآوردن و ثروت‌مند شدن نیست. البته درآمد خوب می‌‌تواند یکی از اهداف مناسب و منطقی برای افراد باشد.. نکته دیگر این است که اگر شما کاری را که علاقه دارید انجام دهید درآمد و پول به سمت شما خواهد آمد.

شاید برای شما مفید باشد :   چگونه یک تحلیل SWOT برای برنامه ریزی استراتژیک بهتر انجام دهیم 


 چرا علاقه اهمیت دارد؟   

                               

اگر ما به کاری که انجام می‌‌دهیم علاقه داشته باشیم و به آن افتخار کنیم، خیلی بهتر و راحت‌تر می‌‌توانیم سختی‌هایی را که قطعا در مسیر رسیدن به هدف وجود دارند تحمل و با آنها مقابله کنیم. همچنین هر چه علاقه و اشتیاق ما برای دستیابی به هدف بیشتر باشد، انرژی بیشتری نیز برای بهبود و پیشرفت خود صرف خواهیم کرد. این حس و نتیجه خوب مانند یک چرخه عمل می‌‌کند. هر چه حس ما نسبت به کارمان بهتر باشد، نتیجه نیز بهتر خواهد شد و هر چه نتیجه بهتر شود حس ما نیز بهتر می‌‌شود. افرادی که می‌‌توانند در محل کار مفید باشند و به نتایج مطلوب دست پیدا کنند، درآمد بیشتری دریافت خواهند کرد. علاقه داشتن به کاری که انجام می‌‌دهیم نه تنها باعث پیشرفت ما می‌‌شود، بلکه خود به خود ثروت و شهرت را نیز در پی خواهد داشت. علاقه‌مند بودن به کار همان عنصری است که می‌‌تواند ساعات خسته کننده کار را به لحظه‌هایی شیرین و معنا دار تبدیل کند.

اما چطور از استعداد و علاقه ذاتی مان با خبر شویم؟

یکی از تست های روانشناسی مشهور در این زمینه MBTI نام دارد. آزمون شخصیت مایرز-بریگز(Myers-Briggs Type Indicator, (MBTI))، یک پرسشنامه روان‌سنجی است که هدف از طراحی آن، اندازه‌گیری ترجیحات فرد در فهم دنیا و چگونگی تصمیم‌گیری است. اگرچه پدیدآورندگان این پرسشنامه ادعا می‌کنند که ایده مرکزی خود را از روی تئوری‌های تیپ شخصیتی کارل گوستاو یونگ استنتاج کردند، ولی بسیاری از متخصصان این عرصه و همچنین شاگردان یونگ همچون جوزف هندرسون معتقدند که کاترین بریگز و دخترش از فهم تئوری یونگ بازمانده‌اند.گسترش‌دهندگان اول روش شناخت شخصیت، کاترین کوک بریگز و دخترش، ایزابل بریگز مایرز بودند که کارهای یونگ را به‌طور گسترده مطالعه کردند و این آزمون را طراحی کردند. آن‌ها این آزمون را ابتدا در طی جنگ جهانی دوم بدین منظور طراحی کردند تا بتوانند مناسب‌ترین شغل را برای زنانی که در صنعت نظامی کار می‌کردند پیدا کنند. سؤال‌های ابتدایی گسترش یافتند تا اینکه در سال ۱۹۶۲ با عنوان آزمون شخصیت مایرز-بریگز منتشر شدند.

 

نحوه پیدایش MBTI

هم‌زمان و با ترجمه کتاب «تیپ‌های روان‌شناختی» یونگ در سال ۱۹۲۳ در آمریکا، مایرز و بریگز ایده‌ای که یونگ در آن کتاب مطرح کرده بود را با مشاهدات و نظریات خودشان بسیار منطبق و هم‌سو دیدند ازاین‌رو مصمم‌تر شدند تا تحقیقات خود را روی افراد بیشتری مورد آزمون قرار دهند. انگیزه اصلی آنان از این کار کمک به افراد برای درک بهتر از خود و آشنا شدن با جنبه‌های مختلف و احتمالاً نادیدنی وجودشان بود. مایرز و بریگز برای توسعهٔ پرسشنامه‌شان از کمک‌های تخصصی سنجشگران و روانشناسان کارکشته و حرفه‌ای کمک گرفتند و درنهایت در سال ۱۹۴۳ اولین پرسشنامه MBTI را منتشر کردند.

ماده‌های آزمون MBTI

با انجام این آزمون شما متوجه می‌شوید که درون‌گرا هستید یا برون‌گرا، در جمع‌آوری اطلاعات شهودی هستید یا حسی، شخصیتی احساسی دارید یا منطقی و در سبک هدایت با جهان خارج ادراکی برخورد می‌کنید یا قضاوتی.این آزمون شخصیت تفاوت‌های روانشناسی را بر اساس چهار بخش متقابل یا دیکوتومی دسته‌بندی می‌کند که درنتیجه باعث ایجاد ۱۶ نوع تیپ شخصیتی می‌گردد. معمولاً این ۱۶ نوع با اشاره به حروف اول هر کلمه شناخته می‌شود.افراد در برقراری ارتباط با دنیای اطراف به دو نوع درون‌گرا و برونگرا تقسیم‌بندی می‌شوند. بنا به تعریف مؤسسه مایرز-بریگز، تفاوت درون‌گرایی و برونگرایی در نحوه مدیریت انرژی و تأمین و هدایت انرژی خلاصه می‌شود.

شاید برای شما مفید باشد :   جریان وجوه نقد 

 

افراد درون‌گرا (Introvert)

افراد درون‌گرا توجه و انرژی خود را متوجه دنیای درون خود می‌کنند. آن‌ها از اینکه به‌تنهایی و با خود صرف وقت کنند راضی هستند. از تنها بودن با خود باطری‌هایشان را شارژ می‌کنند. می‌خواهند قبل از اینکه دنیا را تجربه کنند آن را بشناسند و از آن سر دربیاورند؛ یعنی آن‌ها با خود مشغله ذهنی فراوان دارند. روابط اجتماعی را در سطح محدود دوست دارند. درنهایت ترجیح می‌دهند که با یک نفر یا چند نفر محدود رابطه داشته باشند. نمی‌خواهند کانون توجه باشند و به همین دلیل محتاط‌تر و بسته‌تر از برونگراها عمل می‌کنند. آن‌ها در پیدا کردن دوست و آشنا شدن با دیگران رفتاری تدریجی دارند.

 

افراد برونگرا (Extrovert)

افراد برونگرا با دنیای بیرون سازگارترند. توجه و انرژی خود را به دنیای بیرون از خود معطوف می‌کنند. آن‌ها به اشخاص دیگر توجه دارند و از داشتن تبادل و تعامل با سایرین لذت می‌برند، خواه این تبادل با یک نفر و یا با چند نفر باشد. این اشخاص به‌حکم طبیعت خود به اشخاص و اشیای بیرون از خود توجه دارند. ازآنجاکه برونگراها برای درک دنیا باید آن را تجربه کنند، به نظر می‌رسد آن‌ها به فعالیت‌های مختلفی علاقه‌مند هستند. باطری‌های خود را از با دیگران بودن شارژ می‌کنند. این‌ها معمولا آشنایان فراوان دارند و با اشخاص جدید به‌راحتی دوست می‌شوند تا باب آشنایی فراهم آید، برونگراها به موقعیتی نگاه می‌کنند و از خود می‌پرسند: «چگونه می‌توانیم بر این تأثیر بگذارم؟»

 

افراد حسی (Sensor)

افراد حسی به آنچه می‌توانیم ببینیم، بشنویم، احساس کنیم، ببوییم یا مزه کنیم توجه دارند. آن‌ها آنچه را قابل‌اندازه‌گیری است مهم در نظر می‌گیرند. به حواس پنج‌گانه خود توجه دارند و می‌خواهند اطلاعات خود درباره جهان را از آن‌ها بگیرند. آن‌ها به تجربه شخصی خودشان هم اعتماد دارند. آن‌ها به لحظه اکنون می‌اندیشند و برایشان این مهم است که در لحظه حاضر در چه شرایطی قرار دارند، حتی به موقعیت و شرایط نگاه می‌کند و می‌خواهد ازآنچه در جریان است دقیقا آگاه شود.

 

افراد شهودی (Intuitive)

افراد شهودی «شم» را ترجیح می‌دهند و بیشتر از حس ششم خود بهره می‌گیرند و علاقه‌مند به چیزهایی که باید باشند، هستند. این افراد بیشتر وقت خود را رویاپردازی می‌کنند. به‌طور طبیعی می‌توانند فاصله بین سطور را بخوانند و در همه‌چیزها معنا پیدا کنند. به استنباط‌ها توجه دارند. به تصور و تخیل بها می‌دهند و به الهام و حرف دلشان احترام می‌گذارند. به آینده توجه دارند. آن‌ها دوست دارند حوادث را پیش‌بینی کنند و نسبت به تغییر دادن شرایط راغب‌اند.

 

افراد احساسی (Feeler)

افراد احساسی بیشتر تصمیمات خود را بر اساس احساساتشان می‌گیرند. فرد احساسی بیشتر تحت تأثیر فیلم‌ها یا… قرار می‌گیرد. با تصمیم‌گیری بر اساس ارزش‌های شخصی، گرچه احساسات می‌توانند نقشی در تصمیم‌گیری‌ها داشته باشند، احساسی بودن در اینجا صرفا بدین معناست که صرفا با توجه به آنچه برای شما و برای دیگران مهم است تصمیم بگیرید. با توجه به بهایی که برای احساسات خود قائل‌اند تصمیم می‌گیرند. آن‌ها به همدلی و مهربان بودن افتخار می‌کنند.

شاید برای شما مفید باشد :   طرح تجاری چیست؟

 

افراد منطقی (Thinker)

افراد منطقی تصمیمات و قضاوت‌های خود را بر اساس منطق قرار می‌دهند. تصمیم‌گیری به‌صورت غیرشخصی در ارتباط است. تصمیماتی را می‌پسندند که به لحاظ منطقی معنی‌دار باشند. آن‌ها افتخار می‌کنند که در جریان تصمیم‌گیری، عینی و تحلیلی هستند. آن‌ها با تحلیل کردن و با سبک و سنگین نمودن مدارک و شواهد موجود، تصمیم می‌گیرند، هرچند ممکن است که به نتایج ناخوشایند برسند.

 

افراد قضاوتی (Judger)

افراد قضاوتی ترجیح به داوری دارند، می‌خواهند در نظم و ترتیب بخصوصی کار کنند و اگر کارهایشان ساختار کافی داشته باشد، راضی‌تر هستند. این اشخاص روحيه داوری کننده دارند و تصمیم‌گیری را دوست دارند. دوست دارند که زندگی را کنترل کنند.

 

افراد ادراکی (Perceiver)

افراد ادراکی آزادی را دوست دارند و ترجیع می‌دهند انعطاف‌پذیر باشند. این‌ها نگرشی دریافت‌کننده دارند. آن‌ها می‌خواهند به‌جای کنترل زندگی، آن را درک کنند.

 

این آزمون از چهار مشرب زیر تشکیل‌شده است:
• مشرب سنتی‌ها(SJها) که حسی و داوری کننده را ترجیح می‌دهند.
• مشرب تجربه کننده‌ها (SPها)که حسی و ملاحظه کننده را ترجیح می‌دهند.
• مشرب ایده آلیست‌ها (SNها) که شمی و احساسی را ترجیح می‌دهند.
• مشرب بینشی‌ها (NT ها) که شم و فکر را ترجیح می‌دهند.

 

آزمون شخصیت MBTI بر مبنای تلاش دو دانشمند به نام‌های بریگز و مایرز و با استفاده از نظرات و نتایج تحقیقات یونگ و انجام برخی پژوهش‌ها در حوزه شخصیت شناسی ایجاد شد. آن‌ها چهار بعد (ترجیح) شخصیتی و شانزده تیپ شخصیتی را در افراد شناسایی کردند. به عبارتی آن‌ها همه افراد روی زمین را در 16 تیپ شخصیتی دسته‌بندی کردند که بر اساس آزمون MBTI مایرز و بریگز می‌توان به تیپ شخصیتی آن‌ها پی برد. ترجیحات شخصیتی، ویژگی‌هایی در افراد هستند که برای آن‌ها راحت‌تر و بهتر بوده و انجامشان نیاز به تمرکز، صرف انرژی و زمان کمتری دارد. به‌عنوان مثال فردی که ترجیح برون‌گرایی دارد، وقتی در جمع بوده، با افراد دیگر در ارتباط و در کانون توجه است، احساس بهتری دارد و انرژی بیشتری می‌گیرد. در ضمن برقراری ارتباط با دیگران برای او کاری آسان، بدون زحمت و لذت‌بخش است.
چهار بعد (ترجیح) شخصیتی شناخته‌شده توسط این دانشمندان عبارت‌اند از:
• درون‌گرا (I) – برون‌گرا (E): این بعد بر مبنای چگونگی برخورد و تعامل ما با دنیا و اینکه انرژی‌مان را متوجه کجا می‌کنیم و از کجا انرژی می‌گیریم، تعریف‌شده است.
• شمی (N)- حسی (S): اینکه اغلب به چه نوع اطلاعاتی توجه می‌کنیم و چگونه آن‌ها را به دست می‌آوریم، این بعد را مشخص می‌کند.
• احساسی (F)- فکری (T): بر اینکه چگونه اطلاعات خود را پردازش می‌کنیم و چگونه تصمیم می‌گیریم، دلالت دارد.
• ملاحظه کننده (P)- داوری کننده (J): اینکه ما ترجیح می‌دهیم در شرایط سازمان‌یافته و با ساختار فعالیت کنیم یا استقلال بیشتری داشته باشیم، تعیین‌کننده این بعد است.

در آزمون شخصیت شناسی MBTI بر مبنای این چهار بعد، شانزده تیپ شخصیتی زیر تعریف‌شده است:

یک دیدگاه بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *