Rate this post
تعریف مدل کسب و کار یا بیزینس مدل و بررسی 17 مدل مختلف کسب و کار
بدون شک درک مشکلی که قرار است برای مشتری حل کنید، بزرگترین چالشی است که در آغاز یک استارتاپ با آن روبهرو خواهید شد. مشتریان باید چیزی را که میفروشید بخواهند و محصول شما باید مشکلی واقعی را حل کند. اما اطمینان از همخوانی محصولتان با نیازهای بازار، تنها بخشی از شروع یک کسب و کار موفق است. جزء کلیدی دیگر، دریافتن این موضوع است که قرار است چطور پول دربیاورید. این همان جایی است که مدل کسب و کار یا بیزینس مدل شما وارد بازی میشود.
مدل کسب و کار چیست؟
ماهیت مدل کسب و کار شما، توصیف نحوهی پول درآوردن در کارتان است. تبیین اینکه چطور ارزشی را با قیمتی مناسب به مشتریان خود ارائه میدهید. به گفتهی خوان ماگرتا استفاده از واژهی مدل کسب و کار (بیزینس مدل) با ظهور رایانهی شخصی و صفحات وب، رواج یافته است. این ابزارها به کارآفرینان اجازه میدهند راههای مختلف سازماندهی هزینهها و مجاری درآمد خود را تجربه کنند، بیازمایند، و البته مدلسازی کنند. صفحات وب امکان ایجاد تغییرات فرضی سریع در مدل کسب و کار را برای کارآفرینان فراهم نموده و اجازه میدهند نحوهی اثرگذاری این تغییر بر بیزینس مدل خود در حال و آینده را فوراً ببینند. مدلهای کسب و کار در سادهترین اشکال خود در سه بخش جای میگیرند:- هر آنچه برای ساختن چیزی لازم است : طراحی، مواد خام، تولید، نیروی کار و غیره.
- هر آنچه برای فروختن چیزی لازم است : بازاریابی، توزیع، خدمترسانی، و پردازش فروش.
- مشتری چگونه و برای چه چیزی پرداخت میکند : قیمتگذاری راهبرد، مدلهای پرداخت، زمانبندی پرداخت و غیره.
انواع مختلف مدل های کسب و کار
همان طور که گفتیم برای شروع یک کسب و کار، مجبور نیستید بیزینس مدل کاملاً تازهای ابداع کنید. درواقع، اکثر قریب به اتفاق کسب و کار ها از مدلهای موجود استفاده کرده و آنها را به منظور یافتن مزیت رقابتی اصلاح مینمایند. در اینجا فهرستی از انواع مدلهای کسب و کار آورده شده که میتوانید برای شروع کار مورد استفاده قرار دهید: مدل کسب و کار تبلیغاتی مدتهاست که وجود داشته و با گذر کردن دنیا از نسخه های چاپی به آنلاین، پیچیدهتر شده است. اصول این مدل حول تولید محتوایی میچرخد که مردم به خواندن یا تماشا کردنش تمایل داشته باشند و بعد تبلیغات شما برای خوانندگان یا بازدیدکنندگانتان نمایش داده شود. در بیزینس مدل تبلیغاتی، باید دو گروه از مشتریان را راضی کنید: بازدیدکنندگان، و سفارش دهندگان تبلیغات. شاید خوانندگانتان به شما پول بدهند یا ندهند، اما سفارشدهندگان قطعاً میدهند. مدل کسب و کار تبلیغاتی گاهی با مدل منبع یابی جمعی ترکیب میشود که در آن محتوای خود را به جای اینکه در ازای پرداخت پول، از تولیدکنندگان محتوا بگیرید، به رایگان از کاربران میگیرید. مثالها: CBS, The New York Times, YouTube مدل کسب و کار وابسته یا Affiliate شبیه مدل تبلیغاتی است اما تفاوتهای خاصی دارد. مدل وابسته که اغلب در فضای اینترنت مشاهده میشود، بهجای تبلیغات بصری که بهراحتی قابل شناسایی است، از لینکهای جایگرفته در محتوا استفاده میکند. مثلاً، اگر یک وبسایت مرور کتاب داشته باشید، میتوانید در مرورهای خود لینکهایی به آمازون بگنجانید که به کاربران اجازه میدهد کتابی که معرفی میکنید را خریداری نمایند. آمازون هم به شما در ازای هر مشتری که برایش بیاورید، کمیسیون اندکی پرداخت میکند. مثالها: TheWireCutter، TopTenReviews مدل کسب و کار واسطه گری یا Brokerage ، خریداران را به فروشندگان وصل میکند. آنها در ازای هر معامله، از خریدار یا فروشنده یا هر دو دستمزدی دریافت میکنند، یکی از رایجترین کسب و کار های واسطه گری، بنگاه معاملات ملکی است، اما بسیاری از انواع دیگر واسطه گری مثل واسطههای حمل و نقل و واسطههایی وجود دارد که به شرکتهای ساختمانی کمک میکنند. مثالها: ReMax، RoadRunner Transportation Systems برخی کسب و کار ها، محصولات یا خدمات موجود را برداشته و یک عنصر سفارشی به معامله اضافه میکنند که هر فروشی را برای مشتری فرضی منحصربهفرد میکند. مثلاً، به آژانسهای مسافرتی سفارشی فکر کنید که سفرها و رویدادهای مشتریان ثروتمند خود را رزرو میکنند. میتوانید سفارشیسازی را در مقیاس بزرگ و محصولاتی مثل کتانیهای سفارشی نایک هم پیدا کنید. مثالها: NIKE ، Journy اگر بتوانید افراد زیادی را گرد هم آورید تا برای سایت شما محتوا تولید کنند، آنوقت منبع یابی جمعی یا Crowdsourcung کردهاید. مدلهای منبع یابی جمعی کسب و کار، اغلب برای درآمدزایی با مدلهای تبلیغاتی جفت میشوند، اما بسیاری از مدلهای دیگر هم وجود دارد. مثلاً، شرکت Threadless به طراحان اجازه میدهد تا طرحهای تیشرت خود را ثبت کنند و درصدی از فروش را به آنها میدهد. شرکتهایی که برای حل مشکلات دشوار تلاش میکنند، اغلب مشکلاتشان را آزادانه منتشر میکنند تا هرکس که خواست تلاش کرده و آنها را حل کند. راهکارهای موفق جایزه گرفته و شرکت میتواند کسب و کار خود را به این شکل گسترش دهد. کلید کسب و کار منبع یابی جمعی موفق این است که درعین کمک به شما برای ایجاد کسب و کار باثبات، باید جایزههای مناسبی برای تحریک جمعیت نیز تدارک ببینید. مثالها: Threadless, YouTube, P&G Connect and Develop, Cuusoo اگر میخواهید چیزی ساخته و در بازار بفروشید، معمولاً برای رساندن محصول خود از کارخانه به قفسهی فروشگاه، از مجموعه واسطههایی استفاده میکنید. واسطهزدایی یا Disintermediation وقتی رخ میدهد که شما هر کسی را از زنجیرهی تامین کالا حذف کرده و جنس خود را مستقیماً به مصرفکننده میفروشید، کاری که اجازه میدهد قیمت را برای مشتریان خود پایینتر آورده و در عین حال ارتباط مستقیمی با آنها داشته باشید. مثالها: Casper، Dell با مدل کسب و کار تقسیم بندی یا Fractionalization میتوانید بهجای فروش کل یک محصول، فقط بخشی از آن را بفروشید. یکی از بهترین مثالها برای این مدل، تقسیم زمانی است، یعنی عدهای از افراد فقط صاحب بخشی از زمان تعطیلات از یک خانه هستند و میتوانند هر سال به مدت چند هفتهی مشخص از آن استفاده کنند. مثالها: Disney Vacation Club, NetJets فرنچایز کردن در صنعت رستورانداری رایج است، اما میتوان آن را در انواع صنایع خدماترسانی نیز پیدا کرد، برای مثال از کسب و کارهای نظافتی گرفته تا آژانسهای کارگزینی. در مدل کسب و کار فرانشیز Franchise ، دستورالعمل شروع و راه اندازی کسب و کار موفق را به شخص دیگری میفروشید. اغلب، دسترسی به نام تجاری و خدمات حمایتی را هم میفروشید. درواقع، شما در حال فروختن مدل کسب و کار موفقی هستید که خودتان ایجاد نمودهاید. مثالها: Ace Hardware, McDonald’s, Allstate با مدل کسب و کار فریمیوم یا Freemium، بخشی از محصول یا سرویس خود را به رایگان در اختیار مشتری گذاشته و برای امکانات یا خدمات پیشرفتهتر پول میگیرید. فریمیوم مثل نسخهی آزمایشی رایگان نیست که در آن مشتریان فقط برای دورهی زمانی محدودی به یک محصول یا سرویس دسترسی دارند. بلکه، مدلهای فریمیوم اجازهی استفادهی نامحدود از ویژگیهای اساسی بهصورت رایگان را داده و فقط از مشتریانی پول میگیرند که میخواهند به عملکردهای پیشرفتهتری دسترسی داشته باشند. مثالها: MailChimp، Evernote، LinkedIn شاید لیزینگ (Leasing) شبیه تقسیمبندی به نظر برسد، اما در واقع آنها بسیار متفاوتند. در تقسیمبندی، دسترسی دائمی به بخشی از چیزی را میفروشید. اما لیزینگ، مثل اجاره کردن است. در پایان قرارداد لیزینگ، مشتری باید محصولی را که از شما اجاره کرده برگرداند. لیزینگ معمولاً برای محصولات گرانقیمت به کار میرود که مشتری احتمالاً از عهدهی خرید کامل آن برنمیآید اما درعوض میتواند برای مدتی محصول را اجاره کند. مثالها: Cars، DirectCapital در مدل کسب و کار دسترسی اندک یا Low-touch ، شرکتها با ارائهی خدمات کمتر قیمتهای خود را پایین میآورند. برخی از بهترین مثالهای این نوع از مدل کسب و کار، خطوط هوایی ارزانقیمت و فروشندگان مبلمان مثل IKEA هستند. در هر دوی این موارد، مدل کسب و کار دسترسی اندک به این معناست که مشتریان باید یا خدمات اضافه را خریداری کنند یا خودشان برخی کارها را برای پایین آوردن قیمت محصول انجام دهند. مثالها: IKEA، Ryan Air-
مدل بازار فروش کالا
Marketplace
-
مدل تیغ ریشتراش برعکس
Reverse razor blade
-
مزایده معکوس
Reverse auction